379

هرکس به بازی خود مشغول است
افسوس که من مدتهاستجهان و مردمش را
به شوخی نگرفتهام
بیژن جلالی

هرکس به بازی خود مشغول است
افسوس که من مدتهاستبیژن جلالی
لئونارد کوهن
اول دلم فراق تو را سرسری گرفت
وان زخم کوچک دلم اخر جزام شد
حسین منزوی
شعر کامل ادامه مطلب
گلوی من
ابری ترین تکه ی آسمان است
اما به من بگو
باران چرا همیشه
از چشم های تو
آغاز می شود؟
انسیه موسویان
ناصر تمیمی

بخند کودک همسایه
من اندوههای زیادی را دیدم
که سر پیچ همین خیابان
چشم انتظار بزرگسالی تو هستند ...
رویا شاه حسینزاده
پ.ن: نگاه معصوم دخترك قلبم را مي فشرد. هر بار كه عكس را مي بينم دوست دارم بگيرم بغلش كنم و به خود فشار دهم.
م. محمدی مهر
بنمانـد هیچــش الا،هـوس قـمار دیـــگر
مولانا
علی اسداللهی
خبر رسیده که عاشق شدی ، نمی دانی
به حال و روز خودم زار زار می خندم
محمد ارثی زاد
عاشق ملکه بشوی؟
جلیل صفر بیگی
لطفاً کمی بیشتر پلک بزن
محسن خیابانی
و پیراهن هیچ فصلی خیس تر از بهاری نخواهد بود
که عاشقت شدم
لیلا کردبچه
شعر کامل ادامه مطلب
فکر کرد
فرش قرمز پهن کرده اند برایش
-ماهی کوچک
روی زبان کوسه-
مهرناز حسن آبادي
می غرد و کوه سخت را می شکند
حاشا به زخم های خود سجده کنم
سجده کمر درخت را می شکند
میلاد عرفان پور
حسین جنتی
فرامرز عرب عامری
شعر کامل ادامه مطلب
دیگر زمان زلف پریشان گذشته است
تاریخ مصرف دل انسان گذشته استغلامرضا طریقی
شعر کامل ادامه ی مطلب

نشسته اند ملخ هاي شك به برگ يقينم
ببين چه زرد مرا مي جوند- سبز ترينم
ببين چگونه مرا ابر كرد – خاطره هايي
كه در يكايك ِشان مي شد آفتاب ببينم
شكستني شده ام اعتراف مي كنم اما
ز جنس شيشه ي عمرِ توام مزن به زمينم
براي پر زدن از تو خوشا مرام ِ عقابان
كبوترانه چرا بايد از تو دانه بچينم؟!
نمي رسند به هم دستِ اشتياقِ تو و من
كه تو هميشه هماني كه من هميشه همينم
محمدعلی بهمنی
همش شاه بیته
من به هیچ سیگاری
نه نگفته ام
بعد از تو ؛
آتش می زنم
دودمان تنهایی را
و آه می کشم !
کامران فریدی
هربار
که تصمیم به پرهیز گرفته ام
دستی
مرا به لبهایِ شیرینِ تو
زنجیر کرده است؛
من می ترسم
از سرطانی که در بوسیدن توست .
کامران فریدی

در انتظار تو
کاسه ی صبر که هیچ
صبر کاسه هم لبریز شد
ناشناس
برای ظهور امام زمان صلوات
هیچ کاری با ما ندارد..
خوابمان برد
بیدار شدیم دیدیم
آبستن تمام دردهایش شده ایم.
حسین پناهی
حالا كه دیگر دستم به آغوشت نمیرسد
و بوسیدنت موكول شده
به تمامی روزهای نیامده..
حالا كه هر چه دریا و اقیانوس را
از نقشه جهان پاك كردی
مبادا غرق شوم در رویایت
باید اسمم را
در كتاب گینس ثبت كنم
تا همه بدانند
- زنی
با سنگین ترین بار دلتنگی
روی شانه هایش -
تو را دوست میداشت
میبینی
عشق همیشه
جاودانگی میاورد
گیلدا ایازی
گر چه چون موج مرا شوق ز ود رستن بود
موج موج دل مـــن تشـــنه پیوســتن بــود
یک دم آرام ندیـدم دل خـود را همـه عمــر
بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود
خواستــــم از تو به غیـر از تـو نخواهم اما
خواستنهــا همه موقوف توانســــتن بود
کاش از روز ازل هیــچ نمی دانستـــم
که هبوط ابدم از پی دانســتـــن بود
چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت
همه طول سفر یک چمدان بستن بود
قیصر امین پور
مرا با چیزی عوض کن
چیزی ارزشمند
چیزی گران
سوزنی شکسته
که بتوانی با آن خار پایت را درآوری
حسین پناهی
حسین پناهی

دو نيمه كرد مرا ، پس تو را كشيد از من
پس از كنار تو اين سوي تر كشيد مرا !من و تو را دو پرنده كشيد در دو قفس !
خوشش نيامد ! بي بال و پر كشيد مرا !
خوشش نيامد ! اين طرح را به هم زد و بعد
دگر كشيد تو را و دگر كشيد مرا !
رها شديم تو ماهي شدي و من سنگي
نظاره تو به خون جگر كشيد مرا
خوشش نيامد ! اين طرح را به هم زد و بعد
پدر كشيد تو را و پسر كشيد مرا !
خوشش نيامد ، اين بار از تو دشتي ساخت
به خاطر تو نسيم سحر كشيد مرا !
خوشش نيامد خط خط خط زد اينها را !
يك استكان چاي ، از خير و شر كشيد مرا !
تو را شكر كرد و در ذره هاي من حل كرد
سپس به سمت لبش برد و … سر كشيد مرا
سید رضا محمدی شاعر افغان
شعر کامل ادامه مطلب
این لینک را هم مطالعه بفرمایید
لیلا کردبچه
محمدعلی بهمنی
فاطمه سلیمانی
...
می خواهم قبض جریمه سنگینی باشمروی شیشه ی ماشینت
آنقدر سنگین
که نتوانی پرداخت کنی
تا پیشت بمانم …
مجتبی دارابی
شعر کامل ادامه مطلب

درهای چوبی، آلبوم های عکس، خیانت و رادیوی جیبی راتحمل می کنم
اما تحمل دوری را ندارم
نقشه را در دستانم مچاله می کنم
حالا هرکجا بروی
در مشت منی.
رسول پیره
گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هشیاری خود مست می رود
گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می رود
اول اگرچه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود
گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود
اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود
وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود
هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود
این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شست می رود
بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود
افشین یدالهی
- سلام
-سلام
-ببخشید می شه چند لحظه وقتتونو...
- بیست تومن . مکانم از خودت!
مسعود تیموری