304

خوابیده ای آرام مثل بچه قوها
بیــدارم امــا با تمـــام آرزوهــا
بیدارم و حال مرا باید ببخشــی
که دست بردم بی اجازه لای موها
من انجماد سال ها تنهایی ام ... آه
آتش بریز ، آتش برایم در سبوها
با دست خالی آن قدَر پای تو ماندم
که قطره قطره جمع شد این آبروها
یک چشمه از کلّ هنرهای تو کافی ست
تا آب رفته باز برگردد به جوها
وقتی تو باشی هیچ معنایی ندارد
لبخند دخترخاله ها ، دخترعموها!
●
ای آسمان!چشم از زمین بردار دیگر
خواب است امشب ماه زیر این پتوها
رضا نیکوکار
+ نوشته شده در پنجشنبه هجدهم اسفند ۱۳۹۰ ساعت توسط بانو
|