954


که می‌گوید «مأیوس نباش»؟ ــ
من امیدم را در یأس یافتم
مهتابم را در شب
عشقم را در سالِ بد یافتم
و هنگامی که داشتم خاکستر می‌شدم
گُر گرفتم.

زندگی با من کینه داشت
من به زندگی لبخند زدم

 

احمد شاملو

573



ای کاش می‌توانستند


از آفتاب یاد بگیرند

که بی‌دریغ باشند

در دردها و شادی‌هاشان

حتی

با نانِ خشکِشان

و کاردهایشان را

جز از برایِ قسمت کردن

بیرون نیاورند.

شاملو

پ.ن: مادرم ميگفت خداي بعضي از آدمها مردست خداي بعضيا زنده .خداي اونايي كه مرده نه مي بينه نه مي شنوه هر چي هم گناه كني ولي اونايي كه خداي زنده دارن هميشه مواظبن و شرم مي كنن. آشوب شد تو دلم كه جز كدومشونم؟ 

2.خدایا/عریان آمدم عریان میروم/  از تاریکی آمدم به تاریکی میروم / گریان آمدم /  گریانم مبر ...

58

کوه با نخستین سنگها آغاز می شود

و انسان با نخستین درد

در من زندانی  ستمگری بود

که به آواز زنجیرش

خو نمی کرد

من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

قسمتي از شعر آيدا در آينه از احمد شاملو شعر كامل را مي توانيد در ادامه مطلب بخوانيد

ادامه نوشته