218

1.می آیی 

با چشم هایی که از آتش اند و آب

و کنار شعرم می نشینی

افسوس دست هایم

کودکی است که هنوز -

زبان باز نکرده است

2.

با هم به غروب رسيدیم

- من و خورشيد

کنار موج های بازيگوش دريا

لطفا قايق را

 به سمت ساحل بياوريد

آسمان می خواهد

 پياده شود


رضوان ابوترابی

216

هواپیما رد می شود
ابر رد می شود
آسمان رد می شود
.
.
.
دنیا همین است ...

من ایستاده ام
و همه چیز از روی من رد می شود
از چشم های من
از احساس من ...
.
.
.
من ...
پنجره ام ...

رضوان ابوترابی