925

دنیا همه شعر است به چشمم،اما

شعری که تکان داد مرا "چشم" تو بود

 

ميلاد عرفان پور

557

 شادی برای تو غم عالم برای من
از ماه های سال، محرم برای من
آوای آسمانی داوود مال تو
خاموشی مقدس مریم برای من

از عشق خود جدایم و جای گلایه نیست
این بود ارث حضرت آدم برای من
بی مهری است رسم محبت برای تو
تنهایی است مونس و همدم برای من
این زخم ها معلم خندیدن من اند
حیرانم از ترحم مرهم برای من
یوسف که نیستم ولی آن بنده ام که هیچ
نگذاشته ست صاحب من کم برای من
بگذار عمر در گذر عشق طی شود
حتی اگر نشد که تو یک دم برای من...


ميلاد عرفان پور

529

جان رفته ولی زخم جفایت نرود

تاثیر طلسم چشم‌هایت نرود

فرشی زدل شکسته انداخته‌ام
آهسته بیا شیشه به پایت نرود


میلاد عرفان‌پور

442

   من از باران و آتش جامه دارم

   دلي خونين در اين هنگامه دارم

   مرا شمس آنچنان از خود جدا کرد

   که شش دفتر  فقط  ني نامه دارم  


ميلاد عرفان پور

362

آنم که طلسم بخت را می شکند

می غرد و کوه سخت را می شکند

حاشا به زخم های خود سجده کنم

سجده کمر درخت را می شکند


میلاد عرفان پور

213

سرد است تمام ذره های بدنم

آن گونه که آه یخ زده در دهنم

عریانی یک درخت پیرم افسوس

جز برف کسی نمی دهد پیرهنم!

...

میلاد عرفان پور