649


پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد....


سعيد بيابانكي

يا ابا عبدالله الحسين


617

هزار بار گفتم

با این بادهای هرزه نپر
به آنها نخ نده
حالا ...
بالای آن دکل
با سیم های لخت فشار قوی
دست و پنچه نرم کن
بادبادک جوان!


سعید بیابانکی

610

...

کنون که آخر پیری نمانده دندانی
غزال خوش خط و خالی شکار کرده دلم 

بخند ای لب خونین لب ترک خورده

دلم شکسته هوای انار کرده دلم .


سعيد بيابانكي

شعركامل ادامه مطلب

516

مپر از روی آتش ،خواهر محجوب با ایمان

جگر از روی آتش بپّرد جزغاله خواهد شد ...!


سعيد بيابانكي

463

با آمدنت...کمی به روزم کردی

  تابیدی و ماه شب فروزم کردی

هم سوخت دلم ز رفتنت...هم پدرم

با رفتن خود...دوگانه سوزم کردی


سعيد بيابانكي