930

من گنجشكي تنها بودم

تو پنجره اي باز

حالا كه راهم داده اي

ديگر رويت را برنگردان

 

محسن حسينخاني

929

ظرف های ظهر را شسته ام.

چای دم کشیده.

شام حاضر است.

تو فقط چروک درد را اتو بزن!

 

مرتضی دلاوری.