944

من به تنگ آمده ام

از همه چيز

بگذاريد،

هــــــــــــواري بزنم!

 

فريدون مشيري

934

كيستم؟

يك تكه تنهايي...

 

مهدي اخوان ثالث

عكس: مهدي فلاح

916

همه مردم شهر،

بانگ برداشته اند

كه چرا سیمان نیست!؟

و كسی فكر نكرد كه چرا ایمان نیست!

و زمانی شده‌است

كه به غیر از انسان،

هیچ چیز ارزان نیست

 

حميد مصدق

2. ما ز ياران چشم ياري داشتيم

  خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم/حافظ

 

894

ديگران مي توانند

غم هايت را بشمرند.

اما فقط خودت مي تواني

حاصل جمع شان را بفهمي.

 

عرفان صفرپور

عكس:joan colom عكاس خياباني اسپانيايي

پ.ن: چه عكس و شعر غمگيني

 

887

رضاخان هم اگر مي ديد

با چادر چه زيبايي

جهان پر مي شد از قانون

چادرهاي اجباري

 

مجيد تركابادي

عكس:شيرين نشاط

885

ﺗﻨﻬﺎﯾـﯽ ﯾﻌﻨـﯽ

ﺧﯿﺎﻝ ﺑﺮﺕ ﺩﺍﺭﺩ، ﺯﻣﯿﻦ ﻧـﮕﺬﺍﺭﺩﺕ

 

ﻭﺣﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪﯾﺎﻥ.

عكس:katerinaplotnikova

846

ديگران مي توانند

غم هايت را بشمرند.

اما فقط خودت مي تواني

حاصل جمع شان را بفهمي.

 

عرفان صفرپور

اينستاگرام باران هاي آرام:baranhaye.aram

عكس:michael rougier . tokyo, japan .1964

845

مثل یک ماهی افسرده و غمگین در آب

گریه کردم که کسی بو نبرد حتی تو

 

شهرام ميرزايي

عكس:Nicolas Senegas

829

هر که خود داند و خدای دلش

که چه دردی ست در کجای دلش

 

اخوان

 

 

711


دست شسته ام از تو.

 بین من و تو...

هر آنچه بود

تیمور بود

یک پایش می لنگید...


نسيم جعفري


پيشنهاد گوشنواز:جوون مرگ رستاك (نمي دونم بلاگفا جديدا چشه؟مجبور شدم لينكو مستقيم بذارم)

trainbit.com/files/2114829884/Rastaak_-_Javoon_Marg_128.mp3

710

هـر جـا نَبُـوَد شـرم، بـه تـاراج رود حُسن

ویران شود آن باغ که بی ‌در شده باشد


صائب تبريزي

707



خیالی نیست دیگر دردهایم را نمی گویم 

به روی دردهای کهنه ام تشدید بگذارید


اميد صباغ نو

عكس:Jenni Holma

704

همه ی ما
فقط حسرت بی پایان یک اتفاق ساده ایم
که جهان را،

              بی جهت،

                         یک جور عجیبی

                                             جدی گرفته ایم

          

                                سيد علي صالحي


عكس:Erik Schottstaedt 

698



زندگی تاریک است


اما خوابم نمی برد

شبیه دو  دست که مُچ انداخته اند

                 گاهی به پهلوی چپ می افتم

                 گاهی به پهلوی راست.


     مجيد سعد آبادي


عكس:

chiristian hermawan  

694


سر در گمی ام داد گره در گره اندوه

خوشبخت، کلافی که سری داشته باشد


حسين جنتي

عكس: anka zhuravleva

ادامه نوشته

688

            

  آرامم

  مثل کشتی در اعماق

 که حواس اسکله اش را ماهی ها خورده اند

 و سرنوشت هیچ مسافری برایش مهم نیست


    قائم ععظمی



عكس:
آندرس فرانک،هنرمند اتريشي كه يك كشتي غرق شده را تبديل به نمايشگاه هنري كرده است.

687



حتما نباید انار بود
دل هرکس را بفشارند
از خون سر می رود


مه سا رهنما

654


تـنهایی یـعنی

خیال بـرت دارد، زمـین نـگذاردت . . .


وحید محمدیان

پ.ن: با اينكه خدا يه حال اساسي بم داده ،شعر شاد پيدا نكردم.

630


باد تنهاست

و هر چه را بيشتر مي خواهد

بيشتر از خود دور مي كند


مهدي اشرفي

از كتاب "اتاق پرو"

605


اشتباه میکنند بعضی ها

که اشتباه نمیکنند!
باید راه افتاد
مثل رودها
که بعضی به دریا میرسند
بعضی هم به دریا نمیرسند.
رفتن
هیچ ربطی به رسیدن ندارد.

سيد علي صالحی

603

بيماري اقتصادمان مشهود است!

توجيهِ گله‌گشادمان! مشهود است!

با اينهمه ادعا كه : " توپِ  توپيم"

اما كمبود بادمان مشهود است!!!

*

از آمدنت نبود كشور  را سود

از رفتن تو، گره  ز كاري نگشود

جز اينكه كنند مدتيمان مشغول

اين آمدن و رفتنت از بهر چه بود؟!


اميد سرابي

573



ای کاش می‌توانستند


از آفتاب یاد بگیرند

که بی‌دریغ باشند

در دردها و شادی‌هاشان

حتی

با نانِ خشکِشان

و کاردهایشان را

جز از برایِ قسمت کردن

بیرون نیاورند.

شاملو

پ.ن: مادرم ميگفت خداي بعضي از آدمها مردست خداي بعضيا زنده .خداي اونايي كه مرده نه مي بينه نه مي شنوه هر چي هم گناه كني ولي اونايي كه خداي زنده دارن هميشه مواظبن و شرم مي كنن. آشوب شد تو دلم كه جز كدومشونم؟ 

2.خدایا/عریان آمدم عریان میروم/  از تاریکی آمدم به تاریکی میروم / گریان آمدم /  گریانم مبر ...

555


بی تو آن ظلمی که شادی کرد با من؛ غم نکرد

گریه هم یک ذره از اندوه هایم کم نکرد

آن قدر دنیای ما با هم تفاوت داشت که

خطبه های عقد هم ما را به هم محرم نکرد

 راز دور افتادنم از خویش را از کس نپرس

هیچکس ظلمی که من بر نفس خود کردم نکرد

 نیست تأثیری در ایما، لالها فهمیده اند

اینکه ده انگشت، کار یک زبان را هم نکرد

نه هراس از آتش دوزخ، نه اخراج از بهشت

آخرش هم آدمی را هیچ چیز آدم نکرد


  اصغر عظيمي مهر

546

آدم چیست ؟!
آه و دم ...
آه از دمی که
این همه ساعت طول می‌کشد !

 شمس لنگرودی

532

كاش خودم را جايي جا بگذارم

و برگردم ببينم كه

نيستم!


ناهيد سلطاني

527

محبوب من حواس ندارد ...

 پاهایش را روی مین جا گذاشته است ،

 و دلش را گوشه ي دل من !


 محبوب گوشه دل من ...

 محبوب کم حواس من ...

 وقتی حافظه جهان کمتر از حواس توست ،

 بیا برویم در جزیره ای که ساکنانش

 فقط من و تو باشیم ...


 توموهای مرا ببافی

 من جوراب پشمی ترا بشکافم

 و هردو لبخند بزنیم


نسرین بهجتی

526

1.زندگی را با چیزهای بسیار ساده پر باید کرد ؛

  ساده ها سطحي نيستند..  نادر ابراهیمی


1.می‌بوسمت که مزّه روحم عوض شود.

سید علی میرافضلی

 

525

باران را دوست دارم
اما نه آن زمان
که کودکی از راه شستن قبر
نان می خورد !

هوشنگ بهداروند

513


1.چه آرایشگر سنگدلی ست
گیسوان را ....
شیمی درمانی


2.سکوت کرده بودیم
برف میان ما
ریش سفیدی می کرد


3.من برف ندیده ام


خواهر و برادرم نیز برف ندیده اند

اما پدرمان آدم برفی بود

که در حسرت شال و کلاهی برایمان

قطره قطره آب شد


هوشنگ بهداروند

512

سپیدی موهایم را سر سری نگیـر

  اینجـا خیلی وقت است که 

بـرف نبـاریده.

 

میـلاد تهـرانی

511

"خيانت"


خنجر زیرِ پوستم کاشتی،
فکر نمی‌کردی
روزی باز در آغوشت بگیرم ..


سیدمحمد مرکبیان 

501



و خوشبختی  

نقاشی باران خورده ای است 

که رنگهای محوی از آن مانده...


مهرناز حسن آبادی

500


مرگ  تنها دری است 

که تا به تو فکر می کنم باز می شود 

و هر بار بدم می آید از خانه ای که در آن نیستی

و بعد به هر دری می زنم عزرائیل پشتش است 

و بعد

طناب یعنی اتفاقی که نمی افتد را 

به کدام سقف بیاویزم

و تیغ  یعنی این توئی که هنوز در رگ هایم جریان داری

مرگ  چیزی شبیه دست های من است

که حتی با ده انگشت نمی توانند

یک ذره از گرمی دست های تو را نگه دارند 

و چیزی شبیه صدایم

که هر بار دوستت دارم 

تارهای صوتی ام را عنکبوت ها تنیده اند 

و چه انتظار بزرگی است 

اینکه بدانی  پشت هر "دوستت دارم"

چقدر دوستت دارم

اینکه بدانی  چگونه سالهاست

زیر لبخند میانسال مردی می پوسم 

که نمی داند هنوز در رگ های من کسی هست

  و هر روز  جنازه ی تازه ای در من کشف می کند   


  لیلا کردبچه

494


مثل زهری تلخ در شیرینی قندی کثیف
بر لبانت نقش بست آن‌روز لبخندی کثیف

خوب یادم هست آن لبخند زهرآلود را
پارک ساعی، ساعت شش، عصر اسفندی کثیف

پنج ماه از بیستم اسفند تا مرداد رفت
ما جدا اما رقم می‌خورد پیوندی کثیف

رفتی و در نکبت تنهایی‌اش جان کند دل
مثل یک زندانی مسلول در بندی کثیف

بی‌تو تهران چیست؟ آیا از بلندی دیده‌ای؟
آسمانی تیره، برجی کج، دماوندی کثیف


مهدي عابدي

476

وابسته‌ام کن
گاهی‌ حتی نبودنت هم غنیمت می‌‌شود
همیشه گفته ام
دلتنگی‌
سگش شرف دارد
به دلگیری غروب‌های جمعه

نیکی‌ فیروزکوهی

472



و تازه می فهمم
که برف خستگی خداست

آن قدر که حس می کنی

پاک کنش را برداشته
می کشد
روی نام من
روی تمام خیابان ها
خاطره ها

گروس عبدالملکیان

469

دلتنگی

رودی نیست که به دریا بریزد!

دلتنگی

ماهی کوچکی ست
که برکه اش را
از چهار طرف
سنگچین کرده باشند...

علی شفاعت پناهی

447

عمر من با دو سه تا کاغذ و خودكار گذشت

نوبت زندگیم ســــــاده و همـــــوار گذشت

پشت هم له شدن و سوختن و دود شدن

همــــه ی زندگیــــم با ته سیــگار گذشت


علي صادقي

ادامه نوشته

415

از خنده هایم که بگذری
به قناری کوچکی خواهی رسید که سالهاست ...
در گلویم کز کرده است.

شیما اکبری

408

از ته دل

تا روی لب

این همه راه؟!

خسته نباشی لبخند!


عليرضا كياني