553
مردم تمام از نسل قابیلند ما چند تا ، فرزند هابیلیم
آن دیگران ناز و ادا دارند ما بی قر و اطوار و قنبیلیمدر بین ما یک عده هم هستند... این روزها مشغول تعدیلیم
در این دویدنها رسیدن نیست عمری است ما روی تِرِدمیلیمآخر کجا می آیی آقا جان؟ بگذار ، ما مشغول تحلیلیم
دنیا به کام قوم دجال است ما هم که با دجال فامیلیمدرس "پیام نور"تان از دور خوب است ، ما مشتاق تحصیلیم
آقا ، شما تفسیر قرآنید البته ما قائل به تاویلیمنه عالم احکام قرآنیم نه عامل تورات و انجیلیم
گفتند : شرط راستی ، مستی است ما هم که ذاتا مست و پاتیلیمدر کل ، زمین مصر است و این مردم یاران فرعونند و ما نیلیم
اینها اگر کرم اند ، ما ماریم آنها اگر مورند، ما فیلیمفیلیم در نطع سخن امّا وقت عمل طیرا ابابیلیم
در حفظ ما باید به جدّ کوشید ما نقطه ی حسّاس آشیلیم"آدم شدن" یک ایده ی نوپاست ما هم نهادی تازه تشکیلیم
سیصد نفر "آدم" که شوخی نیست مستلزم تغییر و تبدیلیمتعجیل ، کلا کار شیطان است اصلا چرا مشتاق تعجیلیم؟
وقتش که شد ، آن وقت می گوییم: آقا بیا کم کم که تکمیلیموقت عمل هم می رسد امّا فعلا به فکر حفظ و ترتیلیم
آخر چطوری حرف حق ؟ وقتی مشغول ذکر و ورد و تهلیلیمما با همین حالت که می بینید مستوجب تشویق و تجلیلیم
صندوق عهد و رای اگر باشد یاران داوود و سموئیلیمتوی صف عشاقتان از صبح ما صاحبان ساک و زنبیلیم
بعضی به نامت ، بارشان شد بارما تازه فکر بار و بندیلیمکار غنایم را به ما بسپار چون خبره در تقسیم و تحویلیم
باد هوا خوردن که ممکن نیست آخر مگر ماها حواصیلیمگفتند :روز جمعه می آیی ما روزهای جمعه تعطیلیم ...
ابوالفضل زورويي نصر آباد
پ.ن: مدتها پيش اين شعر را در مجله ي همشهري جوان ديدم.مادرم با صداي بلند آن را براي اعضاي خانواده خواند بعد هم قيچي آورد و جداش كرد تا بگذارد توي كتابخانه لاي كتابها.
شعر اين سخن لطيف را بيش از هر چيز دوست دارم.