625



بزرگي در تولد يك سالگي پسرش نوشت:

پسرم يك بهار ، يك تابستان ، يك پاييز و يك زمستان را ديدي

زين پس همه چيز جهان تكراريست

جز محبت و مهرباني...


پ.ن: دلم مي خواست اين جمله رو پست ثابت مي ذاشتم

617

هزار بار گفتم

با این بادهای هرزه نپر
به آنها نخ نده
حالا ...
بالای آن دکل
با سیم های لخت فشار قوی
دست و پنچه نرم کن
بادبادک جوان!


سعید بیابانکی

580


مهم نبود کجا می رویم

ایستاده بودیم

و مهم

ایستادن بود؛

یک مشت گوسفند

پشت یک کامیون چرک و قدیمی

که می رفت به سمت کشتارگاه


هنگامه هويدا


از حذفی‌های مجموعه‌ی "فرار از پله‌های اضطراری"

374

بخند کودک همسایه

من اندوه‌های زیادی را دیدم

که سر پیچ همین خیابان

چشم انتظار بزرگ‌سالی تو هستند ...


رویا شاه حسین‌زاده

پ.ن: نگاه معصوم دخترك قلبم را مي فشرد. هر بار كه عكس را مي بينم دوست دارم بگيرم بغلش كنم و به خود فشار دهم.

160

خوبم...
درست مثل مزرعه ای که
محصولش را ملخ ها
خورده اند
دیگر نگران داس ها نیستم...


فریبا عرب نیا

127

"اینترنت دایل آپی"


همیشه اشکالی هست

حتی هنگام بارگیری!

کارگزار لعنتی

مثل دلخوشی

پیدا نشد!

125

شبیه مردی شده ام

که پشت دود سیگارش

با خود می گوید:

باید ترک کنم

سیگار را

خانه را

زندگی را

و باز پُکی دیگر می زند به… 


  مرتضی محمودی

122

آدمی مثل جمعه می‌ماند

معلوم نمی‌کند
فرد است یا زوج

پیمان هوشمندزاده

121

بالا و پایین پریدنم
از شوق ِ زندگی نیست.

ماهی روی خاک چه می‌کند؟

حسن اسماعیل زاده

117

این دنیای لعنتی عشق هم دارد ! ؟

نمی بینی نام مجنون را بر بیدی نهادند که با باد هر هوسی می لرزد...

ناشناس

115

دنیای عجیبی است

اینجا

 حتی لبخند را هم می زنند

ناشناس

110

کدام آدم و حوا؟

ما حاصل یک جهش در ژن آفتاب پرستیم

که به این سرعت رنگ عوض می کنیم

ناشناس

105

روزگار غریبی است !

یکی در آبپاش گلاب دارد

یکی در گلاب پاش، آب هم ندارد!

ناشناس

96

ما را از کودکی به جدایی عادت داده اند،

از همان روزی که روی تخته سیاه نوشتند:


خوبها...بدها...

ناشناس

94

خدایا شکرت

ما دیگر فقیر نیستیم

دیروز پزشک ِ آبادی گفت...

چشم های پدرم

پر از آب مروارید است


رسول ادهمي

92

خدايا ما را ببخش

از اين همه دري كه زديم

يك كدام خانه ي تو نبود!!

ناشناس

91

کوچکتر که بودیم
ایمانمان بزرگتر بود
بادبادک که میساختیم
تردید نداشتیم که مبادا باد نباشد...

گوربان

84

دل کندن آن بچه مگر امکان داشت؟


طفلی که به دستان پدر ایمان داشت

با گریه به جای مشق (بابا نان داد)

بر خاک نوشت:


کاش


بابا


جان داشت!...

83

اگر مي گفت سعدي "آدميت

نشانش بر لباس آدمي نيست

نمي دانست نسلي خواهد آمد

كه حتي در لباس آدمي نيست


نغمه رضايي از شعر نسل ما

77

دیگر به هوای نازت ...

 هیچ مردی سر به بیابان نمیگذارد...

ساده ای لیلی جان...

اینجا مردها با یک کلیک روزی هزار بار

عاشق می شوند

76

آسمان فرصت پرواز بلنديست

مساله این است چه اندازه کبوتر باشی

63

ما دردسری برای همسایه شدیم

همسایه ی بی نوای همسایه شدیم

از بس به کباب دلمان بو بردند

شرمنده ی گربه های همسایه شدیم


جليل صفر بيگي

54

پسر قصه گفت

دختر باور کرد

کودک سر راه ماند.


داریوش خطیر

53

اینبار که به دنیا آمدی

وارونه زندگی کن


هرچه فکر می کنم،

مي بينم

روزهای کودکی

برای پایانی خوش

ساخته شده بودند...

30

1.بهزیستی نوشته بود:

شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت

جز معلم عزیز ریاضی ام

که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!

اكبر اكسير


2.صفر را بستند

تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!
............

3.ازآجیل سفره عید

چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛می شکنند
دندانساز راست می گفت:

پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !

حسين پناهي

29

هر روز تكراریست

صبح هم ماجرای ساده ایست

گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند

26

علفزاز

       با موهای سبزٍ ژولیده در باد

کوه

      با موهای قهوه ایِ یکدست

رودخانه

    با گیره های سرخِ ماهی

                                  بر موهاش

 

هیچکدام را ندیده

حق دارد نمی خواند

                        این پرنده ی کوچک

 

تهران کلاه بزرگی ست

که بر  سر زمین گذاشته ایم


گروس عبدالملكيان

هفت

حاجی دست ندارد ولی هزار جا دست دارد


عباس صادقی زرینی