945



چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد

من همانم که پسندید و پسندیده نشد

 

یاد لب‌های تو افتادم و با خود گفتم :

غنچه‌ای بود که گل کرد ولی چیده نشد

 

من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی

چه بسا طعنه زدن‌های تو بخشیده نشد

 

ای که مهرت نرسیده است به من، باور کن

هیچ کس قدر من از قهر تو رنجیده نشد

 

عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند

سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد

 

سجاد سامانی

 

944

من به تنگ آمده ام

از همه چيز

بگذاريد،

هــــــــــــواري بزنم!

 

فريدون مشيري

943

زن ها وقتي دلگيرند

هرچه بپرسي

مي گويند :هيچي

مهم نيست،مي گذرد!

اين يعني هيچ جا نرو

كنارم بشين

دوباره بپرس

دوباره پرسيدن هايت

حالم را خوب مي كند...

 

فريد صارمي

 

تصوير:Christian Schloe

 

پ.ن:خسته از خوانده ها و خواهان ها

خسته از شعبه هاي سيصد و بيست

به وكيلي كه خسته است از خود

هيچ وقت اعتراض وارد نيست