651

مادرم ،پیامبری بود

با یک زنبیل پر از معجزه

یادم هست در اولین سوز زمستانی

النگویش را به بخاری تبدیل کرد.


تارا محمد صالحي



پ.ن: از طوفان که درآمدی دیگر همان آدمی نخواهی بود که به طوفان پا نهادی. معنی طـــوفــــان همین است!
"کافکا در کرانه - هاروکی موراکامی
"

650

نزدیکم به تو
مثل شهریور تا مهر

دوری از من

مثل مهر تا شهریور.


وحيد شيردستيان

پ.ن: "گاهی عمق نگاه کردن هم مهم نیست. همان سطحی نگاه کنی درمی‌یابی آنچه که باید بیابی را. وقتی می‌خواهی تنبلی و به تعویق انداختن را کنار بگذاری باید تنبل‌ها را ببینی. وقتی می‌خواهی فحش دادن را ترک کنی و باادب بشوی باید یک دوری با آدم بددهن بزنی و ادب از بی‌ادبان بیاموزی. وقتی هدفت ترک سیگار است باید تووی خیابان سیگاری‌ها را ببینی. وقتی دلت نمی‌خواهد کسی را بپیچانی باید یک دور، حسابی پیچت بزنند. به آدم‌هایی که به بزرگترهایشان احترام نمی‌گذارند یک نگاهی کنی یاد می‌گیری باید هوای بزرگترت را داشته باشی. وقتی یک منازعه خیابانی با مقدار فراوانی فحش خواهر و مادر ببینی عمرا از آن‌هایی باشی که یک روز تووی خیابان برسر پارک ماشین یا یک تصادف و مالیدن جزیی که با پولیش هم رفع و رجوع می‌شود نسوان خاندان طرف را به درد بیاوری. دردها را وقتی می‌فهمی که دردکشیده باشی. خوب چیزها را از همین آدم‌های چیز دور و برت می‌توانی یاد بگیری. اگر ببینی.  " از اينجا



649


پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد....


سعيد بيابانكي

يا ابا عبدالله الحسين


648



قدِ خاموشی ِ یک زیرگذر ، غمگینم
مثل گنجشک ( که خورده به سپر) غمگینم


رفتم از دست و نیاورد به دستم ، دستی ..
من ازین – دست " مکرر" ، چه قَدَر غمگینم
سرو ماندم که جگر- گوشه ی پاییز شوم
طلبیدند فقط سایه و بر .. غمگینم..

به چه دردی بخورد خیره ی خود- رو؟
- آتش!
آب - ناخورده ام و خورده- تبر .. غمگینم..

سگی آن توست که هر روز ، مرا می گیرد
چه خبر آینه جان؟
- هیچ خبر! غمگینم!

سرد و گرم است زمینی که در آن می شکنم
آآآه... تقصیر ِ کسی نیست اگر غمگینم

من به اندازه ی تنهایی ِ تن ها ، زخمم..
مثل ِ یک فاحشه ی تجربه- گر غمگینم..


زندگی ِ سگی و صبر ِ عظیم ِ شتری..
یک نفر آدمم و چند نفر غمگینم ...
طاهره خنیا

پ.ن:

امروز يكي از اقواممان توي يكي از خيابانهاي تهران سكته كرد و افتاد به حال خودش و مردم نگاه كردند تا بميرد .مي دانيد كوفه شهر بد شانسي است كه اسمش اين قدر در تاريخ بد در رفته وگرنه مي توانست جاي آن همين تهران خودمان ...

زني را ديدم كه زير لب زمزمه مي كرد :كاش از ياران حسين بوديم.ته دلم مي گفتم :نبوديم .نبوديم

2. با همسرم صحبت مي كرديم كه دوست داريم چطور بميريم؟

يادمه يه فيلم ديده بودم ...اسمش يادم نيست .دختر توي فيلم خودش را انداخت روي ريل مترو كه كسي را نجات دهد كه زير قطار رفت.از همانجا دلم خواست به اين سبك بميرم.وقت مرگ قسمت قطعي و سرنوشت محتوم همگي ماست (يكي با سكته،يكي در تصادف ،يكي در بيماري ).پس كاش با مرگمان كسي بماند .

3.اين وبلاگ عزيز

647


قانون جاذبه را به بازی گرفته ای

هرچه بیشتر می خواهمت

بیشتر دور می شوی ...


داود گراوند

646


این دنیای کوچک و هفت میلیارد آدم!
یعنی تو باور می کنی؟
شمرده ای؟
کی شمرده است؟
جز سیاستمدارها
دیده ای کسی آدم بشمرد؟
باور نکن
نارنجی!
باور نکن
سبز آبی کبود من!
باور کن
همه ی دنیا فقط تویی
و برخی دوستان
بقیه هم تکراری اند.


عباس معروفي

645

دلم به حال پروانه ها می سوزد
وقتی چراغ را خاموش می کنم

و به حال خفاش ها
وقتی چراغ را روشن می کنم ...

نمی شود قدمی برداشت
بدون آن که کسی برنجد؟



مارین سورسکو

644


« رفــاه ِ» دست های تو شنیده ام به تازگی
برای جــذب مشتری « بغـــل » ارائه می کند


كاظم بهمني

ادامه نوشته

643



تو

رنگ می‌دهی
به لباسی که می‌پوشی
بو می‌دهی
به عطری که می‌زنی
معنا می‌دهی
به کلمه‌های بی‌ربطی
که شعرهای من می‌شوند …


ساره دستاران