344
هر درختی که قطع می شد
دری چوبی بود که سال ها بعد به رویم باز نمی شد
هر پرنده ای که برنمی گشت
آسمانی بود
که سالها بارانی اش را به تن می کرد
هر گلوله که شلیک می شد
زنی بود که از تنهایی می ترسید
مردی بود که برای همیشه به عکس ها می رفت
هر دستی که به سویم دراز می شود
ادامه ی خیانتی است
که سالها بعد در سینه ام فرو خواهد رفت
هر صدا
رادیویی جیبی است
که سربازی را از تنهایی در می آورد
هر نقشه سفری است
به دورها…
درهای چوبی، آلبوم های عکس، خیانت و رادیوی جیبی راتحمل می کنم
اما تحمل دوری را ندارم
نقشه را در دستانم مچاله می کنم
حالا هرکجا بروی
در مشت منی
+ نوشته شده در یکشنبه سوم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت توسط بانو
|
شعر اين سخن لطيف را بيش از هر چيز دوست دارم.