592
ماهیها
در آبشارها؛
پشت این میزهای رنگ و رو رفته؛
ما!
عبدالصابر کاکایی
در آبشارها؛
پشت این میزهای رنگ و رو رفته؛
ما!
عبدالصابر کاکایی

معشوقه ام امتحان تاریخ ادبیات دارد
از رندی حافظ
می ترسم.
2.آخرین قرارمان
یادت هست
من
هنوز بی قرارم!
3.من اگر نباشم
هیچ اتفاقی نمی افتد ؛
خیابانی بسته نمی شود ؛
تقویمی در هم نمی ریزد !
تنها موهای مادرم کمی سپیدتر
برادرانم چند روز آسوده از کار
و خواهرانم پس از چند روز خاطراتم را
در پشت ویترین طلافروشی ها فراموش می کنند.
و شاید..
فقط گورکنی را کمی خسته کنم!
ناصر رعیت نواز

تو باید
تیتر بزرگ گزارشات نقض حقوق بشر باشی
بس که
وحشیانه زیبایی!
ناصر رعیت نواز
عقل را پر داده عشقت از سر پرگارها
سورنا جوکار
پ.ن:مدتی اینترنت ندارم و شرمنده از تاخیری که در تایید نظرات ایجاد شده.

تو باید میآمدی
تا جهان اینقدر سخت نمیشد.
حالا هم دیر نیست
گاهی یک گل
بازیِ باخت را در دقیقهی نَوَد
بُرد میکند!
رضا كاظمي
مجموعه شعر "تا دست به قلم میبرم، سراغِ تو را میگیرند کلمات"

مثل یک جعـبه جواهر
که در بیابان به دست آدم داده اند
نمـی دانم باهات چکار کنم ...
عباس معروفی
کویرم من اگر باران نباشی
کلید قفل این زندان نباشی
محاله ریزعلی بازی درارم
قطاری را که تو در آن نباشی
اديب عشق

در آسمان ها منتظرم باش
بند كفشهایم را
پروانه ای بسته ام
ناشناس
نه كوه را روى دوش ام مى گذارم
و نه مى توانم شيره ى سنگ را بدوشم
مجبور نيستم كه دروغ بگويم
اگر چشم از من بردارى
فقط گريه مى كنم!
بهرنگ قاسمي

مي خواهد خورشيد نقاشي كند
وزير پايش حوض آبي
با ماهي هاي قرمز
اما بيچاره مداد سياه
پرهام سركشيكي

خارپشت
نامي ست كه دوستانم بر من گذاشته اند
با هزاران چاقو در پشتم.
رضا مرتضوي

از مرز که می گذریم
سرت را می آوری نزدیک چمدان و آهسته می گویی
زندگی هر چقدر که بزرگ باشد
در چمدانی جا می گیرد
رضا مرتضوي

مهم نبود کجا می رویم
ایستاده بودیم
و مهم
ایستادن بود؛
یک مشت گوسفند
پشت یک کامیون چرک و قدیمی
که می رفت به سمت کشتارگاه
از حذفیهای مجموعهی "فرار از پلههای اضطراری"

پروانه های خشكت را وقتی نشانم دادی،
از دوست داشتن بیش از اندازه تو ترسیدم...
حسين پناهي
عکس پیشنهادی از مهسا
هنوز را ...
افشين صالحي
كسي اين مارها را
عصا كند

2.پيراهنت در باد تكان مي خورد
اين
تنها پرچمي ست كه دوستش دارم
3.از گرگ و ميش
فقط گرگ مانده است
گروس عبدالملكيان
كتاب "سطرها در تاريكي جا عوض مي كنند"

دوست ات دارم
آن طور كه قاصدك
باد را.
روز
نه از پرنده
نه از درخت
كه از روشناي پوست تو
آغاز مي شود
بند بند
از انگشتان ات بالا مي رود
تا در روشناي چشم ات
داغ ترين خورشيد همه ي فصل ها
عمود
بر من بتابد.
حسين سناپور
كتاب "سياهه ي من"
پ.ن: عشق مثل منشوره.ازش كه رد شي ،دنياتو به هفت رنگ كه نه ،به هفتاد رنگ تجزيه مي كند. ربطي به هوا نداره، از گرمي دستاته كه اين گرمترين تابستان همه عمرمه.
حامد عسگري
شعركامل ادامه مطلب

ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بیدریغ باشند
در دردها و شادیهاشان
حتی
با نانِ خشکِشان
و کاردهایشان را
جز از برایِ قسمت کردن
بیرون نیاورند.
شاملو
پ.ن: مادرم ميگفت خداي بعضي از آدمها مردست خداي بعضيا زنده .خداي اونايي كه مرده نه مي بينه نه مي شنوه هر چي هم گناه كني ولي اونايي كه خداي زنده دارن هميشه مواظبن و شرم مي كنن. آشوب شد تو دلم كه جز كدومشونم؟
2.خدایا/عریان آمدم عریان میروم/ از تاریکی آمدم به تاریکی میروم / گریان آمدم / گریانم مبر ...

1.آزادی لذت بخش نیست
وقتی
دستم لابه لای موهای تو
اسیر است.
2.با خود گفتم:
فراموشش میکنم !...
بی خود گفتم!
ناصر رعیت نواز

نقطه ی اوج داستان
جایی بود که تو
گفتی نه
و مردی که فکر می کرد
شخصیت اصلی داستان است
برای همیشه
سیاهی لشکر ماند
كاظم خوشخو
شهید نیستم اما تو کوچهی خود را
به پاسِ این همه سرگشتگی به نامم کن!
عليرضا بديع

گفتي صدايت ابري است
باران باريد
در تعبيرهاي شاعرانه احتياط كن
مثلا ممكن است بگويي
در چشمهايت درياست
با حال و هواي اين روزهاي من
سيل راه بيافتد
ساره دستاران
نیامدن هزار بهانه می خواست
و آمدن یکی
دلتنگت بودم
سید علی صالحی