592

پرندگان در آسمان می‌میرند؛

ماهی‌ها

در آبشارها؛



پشت این میزهای رنگ و رو رفته؛

ما!

عبدالصابر کاکایی

591

 معشوقه ام امتحان تاریخ ادبیات دارد

از رندی حافظ

می ترسم.


2.آخرین قرارمان

یادت هست
من

هنوز بی قرارم!



3.من اگر نباشم

هیچ اتفاقی نمی افتد ؛
خیابانی بسته نمی شود ؛
تقویمی در هم نمی ریزد !
تنها موهای مادرم کمی سپیدتر
برادرانم چند روز آسوده از کار
و خواهرانم پس از چند روز خاطراتم را
در پشت ویترین طلافروشی ها فراموش می کنند.
و شاید..
فقط گورکنی را کمی خسته کنم!


ناصر رعیت نواز

590

تو باید

تیتر بزرگ گزارشات نقض حقوق بشر باشی
بس که
وحشیانه زیبایی!

ناصر رعیت نواز

589

جای رسم دایره گاهی مربع می کشند

عقل را پر داده عشقت از سر پرگارها

 

سورنا جوکار

پ.ن:مدتی اینترنت ندارم و شرمنده از تاخیری که در تایید نظرات ایجاد شده.

 

ادامه نوشته

588


تو باید می‌آمدی

تا جهان این‌قدر سخت نمی‌شد.

 

حالا هم دیر نیست

گاهی یک گل

بازیِ باخت را در دقیقه‌ی نَوَد

بُرد می‌کند!


رضا كاظمي


مجموعه شعر "تا دست به قلم می‌برم، سراغِ تو را می‌گیرند کلمات"

 

587

مثل یک جعـبه جواهر

  که در بیابان به دست آدم داده اند

نمـی دانم باهات چکار کنم ... 


عباس معروفی 

586

کویرم من اگر باران نباشی

کلید قفل این زندان نباشی

محاله ریزعلی بازی درارم

قطاری را که تو در آن نباشی


اديب عشق

585



در آسمان ها منتظرم باش

بند كفشهایم را

پروانه ای بسته ام 


ناشناس

584


نه كوه را روى دوش ام مى گذارم
و نه مى توانم شيره ى سنگ را بدوشم
مجبور نيستم كه دروغ بگويم
اگر چشم از من بردارى
فقط گريه مى كنم!


بهرنگ قاسمي

583


مي خواهد خورشيد نقاشي كند


وزير پايش حوض آبي

با ماهي هاي قرمز

اما بيچاره مداد سياه


پرهام سركشيكي

582


خارپشت

نامي ست كه دوستانم بر من گذاشته اند

با هزاران چاقو در پشتم.


رضا مرتضوي


581

 از مرز که می گذریم
سرت را می آوری نزدیک چمدان و آهسته می گویی
زندگی هر چقدر که بزرگ باشد
در چمدانی جا می گیرد


رضا مرتضوي

580


مهم نبود کجا می رویم

ایستاده بودیم

و مهم

ایستادن بود؛

یک مشت گوسفند

پشت یک کامیون چرک و قدیمی

که می رفت به سمت کشتارگاه


هنگامه هويدا


از حذفی‌های مجموعه‌ی "فرار از پله‌های اضطراری"

579


پروانه های خشكت را وقتی نشانم دادی،

از دوست داشتن بیش از اندازه تو ترسیدم...


حسين پناهي

عکس پیشنهادی از مهسا

578

روزی چند بار دوستت دارم

یک بار وقتی که هوا برم می دارد، قدم میزنیم ...

وقتی که خوابم می آید، تو می آیی!

یک بار وقتی که باران ناز می کند ... دل ناودان میشکند ... می بارد.

وقتی که شب شروع میشود ... تمام میشود ...

یک بار دیگر هم دوستت دارم!

باقی روز را ...

هنوز را ...


افشين صالحي

577

1.كاش

كسي اين مارها را

عصا كند

2.پيراهنت در باد تكان مي خورد

اين

تنها پرچمي ست كه دوستش دارم


3.از گرگ و ميش

فقط گرگ مانده است


گروس عبدالملكيان

كتاب "سطرها در تاريكي جا عوض مي كنند"

576

دوست ات دارم

آن طور كه قاصدك

باد را.


روز

      نه از پرنده        

                    نه از درخت

    كه از روشناي پوست تو

         آغاز مي شود

بند بند

از انگشتان ات بالا مي رود

تا در روشناي چشم ات

داغ ترين خورشيد همه ي فصل ها

عمود

بر من بتابد.



حسين سناپور

كتاب "سياهه ي من" 


پ.ن: عشق مثل منشوره.ازش كه رد شي ،دنياتو به هفت رنگ كه نه ،به هفتاد رنگ تجزيه مي كند. ربطي به هوا نداره، از گرمي دستاته  كه اين گرمترين تابستان همه عمرمه.

575

شب به شب قوچي ازين دهكده كم خواهد شد


ماده گرگي دل اگر از سگ چوپان ببرد!


حامد عسگري

شعركامل ادامه مطلب

ادامه نوشته

573



ای کاش می‌توانستند


از آفتاب یاد بگیرند

که بی‌دریغ باشند

در دردها و شادی‌هاشان

حتی

با نانِ خشکِشان

و کاردهایشان را

جز از برایِ قسمت کردن

بیرون نیاورند.

شاملو

پ.ن: مادرم ميگفت خداي بعضي از آدمها مردست خداي بعضيا زنده .خداي اونايي كه مرده نه مي بينه نه مي شنوه هر چي هم گناه كني ولي اونايي كه خداي زنده دارن هميشه مواظبن و شرم مي كنن. آشوب شد تو دلم كه جز كدومشونم؟ 

2.خدایا/عریان آمدم عریان میروم/  از تاریکی آمدم به تاریکی میروم / گریان آمدم /  گریانم مبر ...

572


1.آزادی لذت بخش نیست
وقتی
دستم لابه لای موهای تو
اسیر است.


2.با خود گفتم:
فراموشش میکنم !...
بی خود گفتم!

ناصر رعیت نواز

571

نقطه ی اوج داستان

جایی بود که تو

گفتی نه

و مردی که فکر می کرد

شخصیت اصلی داستان است

برای همیشه

سیاهی لشکر ماند


كاظم خوشخو

570


شهید نیستم اما تو کوچه‌ی خود را 

 به پاسِ این‌ همه سرگشتگی به نامم کن!


عليرضا بديع

ادامه نوشته

569


فرصت زير يك سقف ماندن

از دست رفت

يا چتر باز نشد

يا باران بند آمد


ساره دستاران

568


گفتي صدايت ابري است

باران باريد

در تعبيرهاي شاعرانه احتياط كن

 مثلا ممكن است بگويي

در چشم‌هايت درياست

با حال و هواي اين روزهاي من

سيل راه بيافتد


ساره دستاران

567


نیامدن هزار بهانه می خواست
و آمدن یکی
دلتنگت بودم

سید علی صالحی

566


انگشتانت
بوی انار می دهند
بهشت را
دانه
دانه
بر لبانم بگذار


فريده برازجاني

565


هزار سال، پیرتر شده‌ام!
نمی‌دانم،
بوسـه تو مَرا هزار ساله کرد،
یا زمین هـزار بار بیشـتر
به دُور خورشید گشته است؟!

بیژن جلالی