882
زمین شناس حقیری تو را رصد می کرد
به تو ستاره ی خوبم نگاه بد می کرد
کنارت ای گل زیبا، شکسته شد کمرم
کسی که محو تو می شد مرا لگد می کرد!
تو ماه بودی و بوسیدنت، نمی دانی ...
چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد!
بگو به ساحل چشمت که من نرفته چطور
به سمت جاذبه ای تازه جزر و مد می کرد
چه دیده ها که دلت را به وعده خوش کردند
چه وعده ها که دل من ندیده رد می کرد ...
کنون کشیده کنار و نشسته در حجله
کسی که راه شما را همیشه سد می کرد ...
كاظم بهمني
+ نوشته شده در دوشنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۴ ساعت توسط بانو
|
شعر اين سخن لطيف را بيش از هر چيز دوست دارم.