671

آنقدر از حادثه پُرم
که وقتی به خانه می رسم
تلویزیون ، لم می دهد روی کاناپه
تا مرا تماشا کند ...
خستگی ام می پَرد روی رخت آویز
عینک ام با روزنامه ی عصر پاک می شود
و چشم هام می روند بخوابند ...
اما دست هام هنوز در دست های تو
در قدم زدنی پاییزی
در خیابانی جا مانده اند.
#وحید_پورزارعوحید پورزارع
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۲ ساعت توسط بانو
|
شعر اين سخن لطيف را بيش از هر چيز دوست دارم.