479

سفر بهانهی خوبی برای رفتن نیست
نخواه اشک نریزم، دلم که آهن نیستنگو بزرگ شدم، گریه کارِ کوچکهاست
زنی که اشک نریزد قبول کن زن نیست
خبر رسیده که جای تو راحت است آنجا
قرار نیست خبرها همیشه... حتماً نیست
حسود نیستم اما خودت ببین حتا
چراغِ خانهی مهتاب بی تو روشن نیست
مرا ببخش اگر گریه میکنم وقتی
نوشتهای که غزل جای گریهکردن نیست
زنی که فال مرا میگرفت امشب گفت:
پرنده فکر عبور است، فکرِ ماندن ....
مژگان عباسلو
+ نوشته شده در شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت توسط بانو
|