شدم حیران ز رویت ، تا تو را دیدم

به این رویت تو در، آمال من بودی

نمی دانم به مویت ، گل که آویزد

که با این غم ، تو در اقبال من بودی

 چو آن مرغی ، که دارد میل پروازی

نداشتم غصه گر، شهبال من بودی

 نخواهم روز نخواهم ماه ، که ای کاش

تو هم سال ها ، کنارم مال من بودی

 ندارد « برکه » بی تو ، سینه بی درد

مگر تو مرهمی ، بر حال من بودی