487
تنهایی
چیزهای زیادی
به انسان میآموزد
اما تو نرو
بگذار من نادان بمانم . . .
ناظم حکمت

عریان ترین معشوقه ی زمینی زمستان!

مثل نکتهای ظریف و ملموس
جاهای خالیام را پُر میکنی…
من سردم است

چشــم هاي تو قهوه ي ترک اسـت ابروانــت هواي کردستان
خنده هايت کلوچه ي فومن گريه هاي تو چاي لاهيجان
ساحل انزلي ست چشمانت موج ها آبروت را بردند
تن داغ تو ماسه ي درياست توي گرماي ظهر تابستان
خبر يک تصادف خونين عصر يک روز جاده ي تهران
خبــر دستگيــري صدام مثـــل يک انفجـــار در بغدادخبر دستگيري يک صرب توي شبه جزيزه ي بالكان
آن چنان تشنه ام اگر بدهند آب هاي مديترانه كم استخبـــر چند شاخــــه ي زيتــــون خبــــر انتفاضـه و لبـنان
مستي و مي روي به جانب چپ، مستي و مي روي به جانب راستگــــاه مثل مقاله اي در شـرق گـــاه چـــــون سرمقاله ي كيهـــــان!!
ماه مرداد بي تو مي گذرد حيف اين هفت تيـر خالي نيستآرش پورعلیزاده
شعر كامل در ادامه مطلب
درست مثل همانی که فکر می کردم
شبیه . . . ساده بگویم کسی شبیهت نیست
هنوز هم تو چنانی که فکر می کردم
تو جان شعر منی و جهان چشمانم
مباد بی تو جهانی که فکر می کردم
تمام دلخوشی لحظه های من از توست
تو آن آن زمانی که فکر می کردم
درست مثل همانی که در پی ات بودم
درست مثل همانی که فکر می کردم
مریم سقلاطونی

سفر بهانهی خوبی برای رفتن نیست
نخواه اشک نریزم، دلم که آهن نیستما که هستیم در این دایره ی سرگردان؟
دور گردید و به ما جرات مستی نرسید
چه بگوییم به این ساقی ساغر گردان؟
این دعایی ست که رندی به من آموخته است؛
بار ما را نه بیفزا، نه سبک تر گردان
غنچه ای را که به پژمرده شدن محکوم است؛
تا شکوفا نشده بشکن و پر پر گردان
من کجا بیشتر از حق خودم خواسته ام؟؟
مرگ حق است، به من حق مرا برگردان
فاضل نظری