487


تنهایی

چیزهای زیادی

به انسان می‌آموزد

اما تو نرو

بگذار من نادان بمانم . . .


ناظم حکمت

486

عریان ترین معشوقه ی زمینی زمستان!


چه باک،

که گاهی ویار ِ لباس عروس داری!



پرویز فکرآزاد

485

به محض دیدنت از جای برخیزند بیماران

بنا شد با تماشای تو طب  "دیده درمانی"!


سید محمدعلی رضازاده

484

مثل نکته‌ای ظریف و ملموس

جاهای خالی‌ام را پُر می‌کنی…
وقتی می‌گویم: «دوستت دارم» یعنی همیشه
حتی ساعت‌های غیراداری، و روزهای تعطیل ....

داوود ملک زاده

483


من سردم است


و تمام رنگ های گرم دنیا را

زنان دیگری

شال گردن بافته اند...‏‏


لیلا کردبچه

482


چشــم هاي تو قهوه ي ترک اسـت ابروانــت هواي کردستان

خنده هايت کلوچه ي فومن گريه هاي تو چاي لاهيجان

ساحل انزلي ست چشمانت موج ها آبروت را بردند

تن داغ تو ماسه ي درياست توي گرماي ظهر تابستان


اي درخت مبــارک نارنـــج تــــو چــــراغ محــله ي مـــايــي

مرد همسايه ي شما دزد است شاخه ات را براي من بتکان

مثل اخبار تازه مي ماني كه به چشم كسي نيامده اي

نكند ناگهــان يكي برسد برساند تـــو را به گوش جهان


خبــر قتل عام آدم ها صبــح يک روز در مزارشريف

خبر يک تصادف خونين عصر يک روز جاده ي تهران

خبــر دستگيــري صدام مثـــل يک انفجـــار در بغداد

خبر دستگيري يک صرب توي شبه جزيزه ي بالكان

آن چنان تشنه ام اگر بدهند آب هاي مديترانه كم است

خبـــر چند شاخــــه ي زيتــــون خبــــر انتفاضـه و لبـنان

مستي و مي روي به جانب چپ، مستي و مي روي به جانب راست

گــــاه مثل مقاله اي در شـرق گـــاه چـــــون سرمقاله ي كيهـــــان!!

ماه مرداد بي تو مي گذرد حيف اين هفت تيـر خالي نيست
من خودم پيش پيش مي ميرم ديگر اين قدر ماشه را نچكان

آرش پورعلیزاده

شعر كامل در ادامه مطلب

480

تو مهربان تر از آنی که فکر می کردم

درست مثل همانی که فکر می کردم

شبیه . . . ساده بگویم کسی شبیهت نیست

هنوز هم تو چنانی که فکر می کردم

تو جان شعر منی و جهان چشمانم

مباد بی تو جهانی که فکر می کردم

 تمام دلخوشی لحظه های من از توست

تو آن آن زمانی که فکر می کردم

 درست مثل همانی که در پی ات بودم

درست مثل همانی که فکر می کردم

 

مریم سقلاطونی

479

سفر بهانه‌ی خوبی برای رفتن نیست

نخواه اشک نریزم، دلم که آهن نیست

نگو بزرگ شدم، گریه کارِ کوچک‌هاست
زنی که اشک نریزد قبول کن زن نیست

خبر رسیده که جای تو راحت است آن‌جا
قرار نیست خبرها همیشه... حتماً نیست

حسود نیستم اما خودت ببین حتا
چراغِ خانه‌ی مهتاب بی تو روشن نیست

مرا ببخش اگر گریه می‌کنم وقتی
نوشته‌ای که غزل جای گریه‌کردن نیست

زنی که فال مرا می‌گرفت امشب گفت:
پرنده فکر عبور است، فکرِ ماندن ....

مژگان عباسلو

478

گوشه ی چشم بگردان و مقدر گردان

ما که هستیم در این دایره ی سرگردان؟

 

دور گردید و به ما جرات مستی نرسید

چه بگوییم به این ساقی ساغر گردان؟

 

این دعایی ست که رندی به من آموخته است؛

بار ما را نه بیفزا، نه سبک تر گردان

 

غنچه ای را که به پژمرده شدن محکوم است؛

تا شکوفا نشده بشکن و پر پر گردان

 

من کجا بیشتر از حق خودم خواسته ام؟؟

مرگ حق است، به من حق مرا برگردان


فاضل نظری

477

چنان آشفته ام کردی که ابراهیم بت ها را
به حدی دوستت دارم که دنیادوست دنیا را

جهان را با تو تنها می شود چندی تحمل کرد

الهی بی‌تو چشمانم نبیند صبح فردا را
جهان زندان دلبازی است، دلتنگی به من می‌گفت
که ماهی‌ها نمی‌خواهند حتی تنگ دریا را

برایم سیب و آرامش بخر با لحن ازمیری 
که من امروز بی‌رحمانه "ناظم حکمت"م، سارا!

کسی در چشم‌هایم زیر لب انجیل می‌خواند
و رحمت می فرستد مردگان، حتی یهودا را

محمدسعید شاد