224
وقتی رعد و برق می زند؛
نترس
نرو بغل او..
وقتی دلت می گیرد
نخواه
بغلت کند او..
اجازه نده شب ها
بهت نزدیک شود وقتی..
وقتی..
آخر،
چرا رفتی
زن مردم شدی!
كاظم خوشخو
زن مردم شدی!
پروازمان مرده ست پر باشد نباشد
رئوف عاشوری
شعر کامل ادامه مطلب
رحیم مجیدی
یا فقط بنویسید
گیاهی دلواپس
که همه بره ها را
گم کرده بود.
محمدرضا عبدالملکیان
با چشم هایی که از آتش اند و آب
و کنار شعرم می نشینی
افسوس دست هایم
کودکی است که هنوز -
زبان باز نکرده است
2.
با هم به غروب رسيدیم
- من و خورشيد
کنار موج های بازيگوش دريا
لطفا قايق رابه سمت ساحل بياوريد
آسمان می خواهدپياده شود
رضوان ابوترابی
وگرنه روسری ات را
از همین سطر باز می کردم
که همه ببینند
چه خیالی بافته ام از موهات ...
کامران رسول زاده
هواپیما رد می شود
ابر رد می شود
آسمان رد می شود
.
.
.
دنیا همین است ...
من ایستاده ام
و همه چیز از روی من رد می شود
از چشم های من
از احساس من ...
.
.
.
من ...
پنجره ام ...
رضوان ابوترابی
هزارمین سیگارم را روشن می کنم ....
پس چرا سکته نمی کنم ؟
نمی دانم ....
حسین پناهی

متلاطم ...
تنها ...
بیکران ...
کاش اقیانوسی نبودم
پنجه کشان بر ساحل ...
شمس لنگرودی

سرد است تمام ذره های بدنم
آن گونه که آه یخ زده در دهنم
عریانی یک درخت پیرم افسوس
جز برف کسی نمی دهد پیرهنم!
...
میلاد عرفان پور
در آب که شستی تن بی تابت را
دیدند تمام رودها خوابت را
لبهام به شکل بوسه – ماهی شده اند
بنداز درون آب قلابت را
جلیل صفر بیگی
جلیل صفر بیگی
ارنست هاس این عکس را در سال 1947 به تصویر کشید.
مایاکوفسکی، شاعری که برای این عکس شعری سرود:

غمگینم
چونان پیرزنی
که آخرین سربازی که از جنگ برمیگردد
پسرش نیست.
زندگی به یک قرار نیست، سرزمین من!
گاهی سنگی
جریان رودخانه را عوض می کند
و گاهی پرنده ها
جاذبه ی زمین را جدی می گیرند
سر درد من جای نگرانی ندارد
با این همه اتفاق که در حال افتادن است
سیگارت را با خیال راحت بکش
نه رگ های متورم گردن من، جریانی را متوقف می سازد
و نه دود سیگار تو، جهان را به سرفه می اندازد
زمین می چرخد
می چرخد با همه ی آدم هایش
و خدا از آن بالا نگاه می کند به دسته گل هایی که آب داده است.
نرگس برهمند
پ.ن: من با مصرع اخر موافق نیستمروزی از غریزه ی خرگوشیت رها شوی و بدانی
شکارچیت نیستم،
عاشق توام.
نزار قبانی
هیچ صفری
اضافه نشد
به هزار غمی که داشتیم
سینا به منش
نامههات را بینشانی،
به باد بِدِه
میرساند.
هنوز کوچهها هماناَند
خیابانها هماناَند
پنجرهها و مردمِ بیرؤیا، همان.
تنها تویی که نیستی!به تو حرفی تازه می گفتم.
غاده السمان

دنیا
به که من می رسد
چه زود
تمام می شود
این ست
جیر جیر می کنند
اما محکمند
خوش به حالشان که لنگه ی همند!
جلیل صفر بیگی
«بال» تنها غم ِ غربت به پرستوها داد
فاضل نظری
شعر کامل ادامه مطلب
معنی ِ کور شدن را گره ها می فهمند
قصه ی تلخ ِ مرا سُرسُره ها می فهمند
کاظم بهمنی
شعر کامل ادامه مطلب
هبوط تو موقت است
به من باز می گردی
آدم اما خانه ساخت
ما آب را برای گریستن نوشیده ایم.
علیرضا روشن