من خود نمی روم دگری می برد مرا
نابرده باز سوی تو می آورد مرا

كالای زنده ام كه به سودای ننگ و نام
این می فروشد آن دگری می خرد مرا

یك بار هم كه گردنه امن و امان نبود

گرگی به گله می زند و می درد مرا


در این مراقبت چه فریبی است ای تبر
هیزم شكن برای چه می پرورد مرا ؟

عمری است پایمال غمم تا كه زندگی

این بار زیر پای كه می گسترد مرا


شرمنده نیستیم ز هم در گرفت و داد
چندانكه می خورم غم تو ، می خورد مرا

قسمت كنیم آنچه كه پرتاب می شود
شاخه گل قبول تو را ، سنگ رد مرا